سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند بهترین شاعران کیست ؟ فرمود : ] شاعران در میدانى نتاخته‏اند که آن را نهایتى بود و خط پایانش شناخته شود ، و اگر در این باره داورى کردن باید پادشاه گمراه را این لقب شاید ( امرء القیس مقصود اوست . ) [نهج البلاغه]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
برهوت واماندگی(سه شنبه 88 آذر 17 ساعت 7:5 عصر )

من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم          و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم
نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست          نه احتمال نشستن نه پای رفتارم
در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست          اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم
کجا توانمت انکار دوستی کردن          که آب دیده گواهی دهد به اقرارم
 چه می توان گفت بر جهل خود؟ غیر از جفا بر خود
غیر از جفا بر کس
چه کنم ؟ ندانم؟ ولی می دانم! درد چیست؟ در درمان آن ناتوانم
افسار نفس باید کشیده شود. اما به وقت گرفتن این لگام  دهان نفسم آزرده می گردد چو اسبی که افسار دهانش را پاره کند
و منم آن توسن سرکش  که هوس بر زین زندگی ام  سوار و به تاخت می تازد و با تازیانه جهل بر سرو صورتم می کوبد
و
گناه از این مفلوک دور است و این مجهول در پی اش که خود را در او گرفتار سازم
چه می شود گفت بر این انسان زیانکار مغبون
الله اعلم
دو سایه را حس می کنم.
 مدام یکی مرا از تاختن بر مسیر هوس باز می دارد، اندرز می کند و عاقبت کار رایاد آور می شود ولی دگری  مدام لذت های زود گذر معصیت را بر چشمانم آشکار می نمایاند تا من با چشمانی بی سو که از دوری روشنایی نابینا  گشته و تنها  سیاهی و تیره گی  را می بیند متمایل شوم.
در رؤیت نور حقیقت چشمانم آزرده می شود و به خاطر حضور در سیاهی از آن گریزان است و بی جهت در برابر نور بسته می شود
 وای بر زمانی که آب ریخت شود و روی دریده شود

خدایا پناه میبرم بر تو از شر این نفس بد اندیش
این چند وقت مدام من در پیکارم با این دو گاهی این غالب است و گاه مغلوب
ماندم در برهوت واماندگی و سرگشتگی


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 22  بازدید
بازدیدهای دیروز: 61  بازدید
مجموع بازدیدها: 199997  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «